از دوست داشتن

امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره می بارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم  جرقه می کارد

شعر دیوانه تب آلودم
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها

آری  آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب بجای می ماند
عطر سکر آور گل یاس است

آری  آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 

نظرات 2 + ارسال نظر
لطیفه سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:52 ب.ظ http://latifeh.blogsky.com

این شعرو فکر کنم تو دیوان فروغ خوندم
رنگ وبلاگ هم پیشنهاد دوستان بود
به نظر خودم هم که صورتی یه آرامش خاصی به آدم میده
قربونت خانومی

امیرناصری سه‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:20 ب.ظ http://lara.blogsky.com

خوشحالم که وبلاگت رو پیدا کردم. مطالب خوبی می نویسی مخصوصا اگر از جنس شعر باشه که یه چیز دیگه س.موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد