بی تو من !
بی تو . . . در ظلمت شب خواهم مرد
و در آن قریه ی دور که پر از زوزه ی عصیان هواست
لابه لای تپش شب بوها در نهانخانه ی اندوه دلم . . . می پوسم.
بی تو هر شب تا صبح . . . به فلک می نگرم و دلم می خواهد؛
با چراغانی یکرنگ خدا، نقشی از عشق تو را حک بکنم.
تو به من می گویی: که به زیبایی شیرین زمین ایمان دار
و ز من می خواهی: که فراموش کنم تلخی زهری که گذشت!
چقدر می خواهی ؟ دست های تو برایم پل ایمان باشد؟!
چقدر می کوشی ؟ شوکران را بزدایی زدلم؟!
بی تو گم خواهم شد در تمامیت پرحزن غروب . . .
من به تو می گویم: که دلم از قفس تنگ زمین می گیرد
و ز تو می خواهم: جلوی اشک مرا سد توقف بزنی
با تو از دغدغه ها خواهم گفت !
با تو از تنهایی، با تو از هجرت و اندوه و سفر خواهم گفت
و به تو خواهم گفت: که به اندازه ی تنهایی پررنگ زمین «غمگینم»
و دلم می خواهد، دست تو برایم روزی . . .
سفره ی حرمت قلبم باشد.
ایول بابا ... این ها از خودت ه یا ؟!؟!؟! به هر حال عیدت مبارک
اولا جواب کامنت قبلی ام رو ندادی . دوما حالا این تو کی هست ؟!!؟!؟
سلام
واقعا از وبلاگ خوبت ممنونم من چند وقتی بود که دنباله یه آهنگ میگشتم که شما شعرشو تو سایتتون گذاشته بودید سال ۸۲ به اسم خونه بهار کدوم وره میخواستم خواهش کنم اگه اسم خواننده یا لینکی برای دانلود کلیپش دارید برای من میل کنید
در آخر آرزو میکنم تا غروب سبز باشی
من واسه این متن پبغام گذاشته بودم چرا نییییییییست ؟!!؟!؟پاک وکردی !؟!؟!؟
:-<