فریاد شکسته . . . !
اگه من مثل یه فریاد می شکنم،
توی سکوت خسته ی چشمای تو
اگه زخمیه تن غرور من،
باز همیشه مرهم دستای تو
فاصله نیست بین نگات با غربت چشمای من
با تو همیشه آشناست، قصه ی این شبهای من!
با تو اوّلین نگاه، با تو آخرین صدا
با تو ای همیشه عاشق، ای همیشه آشنا
با تو همیشه بودنم، عادت از تو گفتن
با تو یه پرواز دیگه، به آسمون رسیدن
فاصله نیست بین نگات با غربت چشمای من
با تو همیشه آشناست، قصه ی این شبهای من!