این حق من نبود . . .
این حق من نبود که اینطور رفتار کنی
از من ستاره های دلم را جدا کنی !
آمد دلت که حرف مرا ناتمام . . . قطع !
حتی ترانه های مرا بی صدا کنی ؟
بد بوده ام ولی نه به اندازه ای که تو،
قدر تمام عاشقی من خطا کنی !
تنها دلیل بودن من عشق تو بود
این حق من نبود که آن را سوا کنی !
در آسمان کوچک خود تک ستاره ای . . .
با تک ستاره ی دل من جابه جا کنی !!
از حق خود گذشته ام اما . . . به من بگو
باید کدام قائله را انتها کنی . . .؟!
عشقم . . . امیدم . . . زندگیم یا تنفسم؟
تا حق دوست داشتنم را ادا کنی !
این حق من نبود . . . اگر تو به من حق دهی هنوز !
هرگز نبوده است که همه خاطرات را فنا کنی !
قلبم چه تند می زند . . . چه تند
انگار وقتش رسیده که با دلم خداحافظی کنی . . .
سلام
تبادل؟
سلام.
شعر زیبایی بود.
سلام
وبلاگ قشنگی داری ... به قول خودمون احساس توشه
من آپ کردم
خوشحال میشم سر بزنی .
دریایی باشی ...
یا علی ...
اما هنوز هم نتوانی که بنگری
گاهی شود؛ شود که تو هم اشتبا(ه) کنی...
زمانیست بس طولانی که « تو » دیگر باز نمی نگری!!!
و باز می نگرم...
از پس اندوه و غم٬ حس رها شدن را می آزمایم و چه زیبا و دلنشین است..
راست می گویی؛
من فکر می کنم که دلم اشتباه کرد
با زندگی کنار تو خود را تباه کرد
من فکر می کنم که دلم . . . نه! دو چشم من
یک اشتباه کرد و تو را یک نگاه کرد
صادقانه تو را باور کرد! اشتباه کرد . . . اشتباه کرد
سلام دوست عزیز
امیدوارم هیچوقت اینجوری ناراحت نباشی .
شعرت حال ما رو هم گرفت .
در هر حال موفق باشی
ای کاش پاسخ قلبم این جمله را نداشت..
«با زندگی کنار تو خود را تباه کرد»
با خود مرور کن که گناهم مگر چه بود
کاین گونه دم زنی که «دلم اشتباه کرد».