تو رو کجا گمت کردم            بگو کجای این قصه
که حتی جوهرشعرم           همینو ازتو میپرسه

که چی شد اون همه رویا      همون قصری که می ساختیم
دارم حس میکنم شاید          من و تو عشقو نشناختیم

تحمل میکنم غیبت ماهو           میدونم نیمه ی همدیگه هستیم
نشد پیدابشیم تو متن قصه       به رسم عاشقی هردو شکستیم

خوابم یا بیدارم؟؟؟؟؟

اینجا بین زمین و هوا معلقم..

بعد از یک عمر فهمیدم تو هستی. شک نداشتم که تو هم هر از گاهی به من فکر می کنی

اما این چه حکایتی شد؟ 

من باید چه کنم که ببخشی و درد را تمام کنی؟ درد هفت هشت ساله، درد یک عمر، درد دوری، گریه شبانه، صحبت های در تاریکی لب پنجره

من حتی جرات نداشتم در خواب تو را ببینم


پیدایم کن صدف؛ اسمم را صدا بزن

از این برهوت و برزخ بیرونم بکش


می خواهمت.. می خوانمت ، به اندازه همه این عمری که بی تو رفت و نمی دانی چه بر من گذشت...


آخرین تولدت هم مبارک..ولی این رسمش نبود ؛ مدعی عاشقی

 

وقتی از همه جا بی خبر؛ یکی بهت زنگ میزنه که وقتی میگه مادر همونیم که .. قلبت میاد تو دهنت   در همون لحظه بدترین چیزا میاد تو ذهنت که نکنه چیزیش شده؛ مریض شده باشه 

اینه که حتی اگه با خانوادت مسافرتم باشی و کلی خوش باشی؛ بازم زانوهات شل میشه و .. 

به خودت که می آیی وقتی قلبت داره مثه چی میزنه؛ فقط می شنوی مادر همون عزیزترینت داره به بدترین حالت متهمت می کنه که داری دامادم رو تهدید می کنی با تلفنایی که می زنی.......ولی تو هنوز از همه جا بی خبری! 

 

واقعا منو اینطور شناختی صدف؟ 

آخرین تولدت هم مبارک..ولی این رسمش نبود ؛ مدعی ِ عاشقی!!!

بی تو ... . . . .

 

دو دریچه دو نگاه دو پنجره 

دو رفیق دو همنشین دو حنجره 

دو مسافر تو مسیر زندگی 

دو عزیز دو همدمِ همیشگی 

 

با هم از غروب و سایه رد شدیم 

قصه ی عاشقی رو بلد شدیم 

فکر می کردیم آخر قصه اینه 

جز خدا هیشکی ما رو نمی بینه 

 

دو غریبه دو تا قلب در به در 

دو تا دلواپس این چشمای تر 

دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین 

دو تا دور افتاده ی تنها نشین 

 

عاقبت جدا شدن دستای ما 

گم شدیم تو غربت غریبه ها 

آخرِ اون همه لبخند و سرود 

چشم پر حسادت زمونه بود  

 

 

دو غریبه دو تا قلب در به در 

             دو تا دلواپس این چشمای تر 

                              دو تا اسم دو خاطره دو نقطه چین 

                                                  دو تا دور افتاده ی تنها نشین  

 

. ..  ...   ....    .....

 

-سیاوش قمیشی- 

حیفه اگه با تنظیم خودش نباشه! 

حتما گوش بده

و اینک تمام وجودم لبریز بودن اوست..

نوشته های کوچولو هفت ساله شد. هفت سال و دو روز.. 

 ایکاش میومدی یه چیزی برام می نوشتی